آمال و آرزوها


آمال و آرزوها

سالها پیش و در دهه هفتاد ، وقتی اولین گردهماییهای آسانسوریها شکل گرفت ، آرزوها و آمال بزرگی در دورنما قرار داشت . شور و هیجانی وصف ناپذیر بر جمع 70-80 نفره شرکتهای فعال آسانسور سایه داشت ،دهه آرزوهای بزرگ .

اهداف صنعت در گسترش کیفی ، افزایش توان و دانش فنی ، سازگاری با استانداردهای ایمنی نوپا ، گسترش صادرات و گرمیداشت فرصتهای گرامی تولید . اینها فشرده آن چیزی بود که به آن آمال و آرزوهای صنعت گفته میشد . با این خواستها و باکمی فشار و کاتالیزور اجباری شدن بازرسیها ، شرکتها و اشخاص فعال دور هم گرد آمدند و در سال 1377 سندیکای صنایع آسانسور و پله برقی ایران را بنیاد نهادند .

تضاد همیشه در دل جمع نهفته است . مانند اتمهای یک ماده که دایم در کنش و واکنش ، حرکت و برخورد و در نتیجه پدیدآورنده " تغییر " هستند ، با جمع شدن شرکتها زیر یک سقف تضادها آشکار شدند و ایکاش درست مدیریت میشدند . هیچ پیشرفت ، کج رفت یا برگشتی وجود ندارد ، مگر در نتیجه تضاد . ولی تفاوت انسان و جوامع انسانی با ماده بیجان در دو کلمه خلاصه میشود ، " آرزو و آمال " . انسان همواره هدفی را دنبال میکند در حالیکه تغییرات در ماده جبری ، ناگزیر و تابع قوانین و قواعد جزمی ریاضیات است . یعنی انسان بر خلاف ماده بیجان " ایده آلیست " و " هدفگرا" است .

اکنون که به 20 سال گذشته نگاه می کنیم ، همه به دستاورها می اندیشیم . طبیعی و بدیهی است هر کسی با نگاه ویژه خود به حوادث مینگرد و زیبایی کار در همینجاست ، در گوناگونی دیدگاهها . اجازه دهید در این کوتاه ، تجربه شخصی و دیدگاه خود را بیان کنم که به قول رایج ، الزاما دیدگاه نشریه محترم دنیای آسانسور نیست .

دستاوردها

درکارصادرات، برخلاف بسیار کشورها که با ما و حتی بعد از ما شروع کردند ، موفق نبودیم . نگاهی به ترکیه و چین و حکمفرمایی آنان بر بازار و صنعت آسانسور و پله برقی ایران ، گویای این مدعاست . در این حوزه ، دست و پا بسته سیاستهای جهانی و منطقه ای بوده ایم و علیرغم اینکه استحقاق و شانس و فرصت صدور کالاهای باکیفیت خود را داشتیم ، شرایط سیاسی منطقه ار یک سو و سیاستهای ارزی و بانکی فاجعه بار دولتها از سوی دیگر هرگز اجازه عرض اندام نداد و بنابراین ، در این عدم موفقیت شریک جرم نیز داریم .

در گسترش تولید و فناوری، با وجود موانع بسیار نسبتا موفق عمل شده است . اگرچه بسیار کم فروغ ، اما ساخت قطعات باکیفیت و نیز برخی اقلام مهم حتی بصورت کپی کاری ، موفقیت نسبتا مهمی بوده است . مهمترین مانع پیشرفت صنعت ، شکل بازار و سیاستهای دولتی است . سیستم بانکی ناپایدار ، سیاستهای ارزی دائما در حال تغییر ، تسهیلات و اعتبارات بانکی کوتاه و بسیار گران ، عدم ارتباط با دنیای خارج و عدم رغبت دیگران برای مشارکت در کارهای ما . آنچه رخ داده است نه در اثر پژوهش و توسعه سازمان یافته ، بلکه نتیجه تلاش و کوشش خستگی ناپذیر عده ای عاشق و علاقمند بوده و البته شعاع آن نیز محدود است .

سهم بازار صنعت داخلی از بازار داخل نیز رو به افول بوده است . اقبال خریداران به خرید آسانسورهای وارداتی را نباید در کارهای بد عده ای سودجو ، بلکه باید در عملکرد بسیار ضعیف صنعت داخلی حستجو کرد . از مثالهای پکیجهای بی نام و نشان چینی تا پکیجهای ساختگی به نام اروپایی که بگذریم ، تمایل بازار به خرید آسانسورهای وارداتی را باید در ضعف کیفیت و عملکرد اجرایی شرکتهای داخلی خصوصا در پروژه های بزرگ و مهم جستجو کرد . از انداختن تقصیر به گردن دیگران دست برداریم و نگاهی بیطرفانه و منصفانه به کارکرد خود و صنعت داخلی که بیندازیم ، به حقایق بسیار ساده و عریانی دست پیدا میکنیم که میتواند راهنمای ما در گامهای پیش رو در آینده باشد .

ناکامیها

با کمال تاسف ، پرونده ناکامیهای صنعت بسیار رنگین است . در این 20 سال گذشته ، هرگز وضعیت صنعیت به این وخامت و ناکامی نبوده است . چرا ؟

کشمکشها : از زمان بروز اولین اختلافات داخلی در اوایل دهه 80 در درون سندیکا ، گروهها ، نهادها و تشکلهای موازی شروع به پیدایش و رشد کردند . در ذات خود و در یک جامعه و محیط سالم ، گسترش تشکلها به فال نیک گرفته میشود و نشانه پویایی آن جامعه است . در صنعت ما ، موضوع دقیقا برعکس و دعوا بر سر لحاف بود . از اتحادیه گرفته تا نظام مهندسی استانها و ...... ، نگرانی هیچکس صنعت و آینده آن نبود  و موضوع فقط گسترش حیطه نفوذ قدرت مادی و معنوی بود .

از اوایل دهه 90 ، هرج و مرج به سندیکا نیز راه پیدا کرد و برخی شهرها و شهرستانها که قاعدتا بایستی زیر مجموعه و شعبه سندیکای ایران باشند ، بصورتی مستقل و خودمختار عمل کرده و حوزه جغرافیایی خود را به روی سایر شرکتهای فعال در دیگر نقاط ایران با انواع ترفندها و به کمک مقامات محلی به بهانه خدمات پس از فروش بستند ، گویی راه چاره دیگری وجود نداشت که البته وجود داشت . این ابداع فوق العاده ، که برای اولین بار در تاریخ تجارت بشر در ایران اتفاق افتاد ، خود بستری برای استقلال طلبی سایر شهرها و شهرستانها شد .

سپس و به دنبال این پدیده ، در بسیاری از شهرها و مراکز استانها تشکلهای موازی تحت نام سندیکا ، انجمن و اتحادیه و ...شکل گرفت و اینهمه در سایه بازیهای قدرت ، ترفندهای انتخاباتی ، ضعف تشکلهای سراسری و معاملات پشت پرده امکانپذیر شد . این تشدید هرج و مرج نیز نتیجه گسترش کمی صنعت و صنف به دنبال موج مسکن مهر بود که ناگهان هزاران شرکت ریز و درشت را در بازار راکد سال 92 به بعد وارد کرد و به این هرج و مرج ، پدیده مهرفروشی که بازرترین نوع تقلب و تخلف است ، دامن زد .

با این روند و افزایش مشکلات ، به ناچار راه حلهای سطحی و ناپخته و گاه ناشی از منفعت طلبی و منافع زودگذر پیشنهاد شدند . به عنوان یک اصل قانون اساسی ، هیچ شخص ، سازمان ، تشکل و مرجعی نمیتواند مانع فعالیت تجاری یک شخص حقیقی یا حقوقی در سرتاسر خاک ایران زمین شود ولی ، پس از استان بندی ، اکنون راه حلهای شهری پیشنهاد میشود ، مانند لیست اسامی شرکتهای طراحی و مونتاژ در شهرداریها که موجب خواهد شد یک شرکت ، فقط به شهر محل سکونت خود محدود شود و کم کم و در ادامه ، احتمالا منطقه بندی شهری انجام گیرد و تصور کنید چه اوضاعی خواهد شد و صنعت به کجا میرود .

باید با خود بیندیشیم که آیا بدتر از این هم میتوانست باشد ؟ در اوضاع نابسامانی که بازار آسانسورهای مرغوب و پروژه های بزرگ را به چینی ها واگذار کرده ایم ، بازار آسانسورهای کوچک مسکونی را به مهر فروشها ، شهرها و شهرستانها را به ساکنین آن مناطق ( و نه آنها را به تهران راه میدهیم و نه خود میتوانیم به آنجا برویم ) ، گفتگو و برنامه ریزی در باره گسترش و اعتلای صنعت چه محلی از اعراب دارد ؟

متاسفانه ، یاس و سرخوردگی عمیقی بر بدنه صنعت حاکم است . همه تماشاگر اتفاقات عجیب هر روزه هستند و فقط تماشاگر . رشته کارها از دست همه در رفته و اوضاع به جایی رسیده است که گویی هیچ اصلاحی ممکن نیست . سانسور و خودسانسوری عجیبی حاکم است و همه منتظر قهرمانی هستند که فقط در افسانه هاست و هرگز نخواهد آمد .